رساتر از همیشه
و تو حرفهایم را می شنوی
روشن تر از هر روز...
بگذار از عشق سخن نگویم
بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم
چرا که من عشق را با کلام در نیافتم...
برای من عشق نه کلام است؛ نه صوت و صدا
چیزی است وسیع تر از همه اینها
وسیع است و با نجابت
مانند دلت...
با شکوه است و پر رمز و راز
همانند چشمانت..
عمیق است و پر از صداقت
همانند اندیشه هایت....
بگذار دریا بداند رقیبی دارد به زلالی قلبت وبه
ژرفناکی نگاهت...
و گفتی که معنای عشق در انتظار است و در فاصله ها..
و من تمام این فاصله ها را با صبر و انتظار
به تماشا نشسته ام!
چه رازیست در این فاصله نمی دانم
که هر چه میگذرد مرا شیداتر می کند!
و من؛ شیدا می مانم
بگذار از عشق سخن نگویم
بگذار وسعتش را در حصار کلمات محدود نکنم
دل ما یک دوست می خواهد . نمی دانم خواسته زیادی است یا نه . دل ما یک دوست می خواهد تا با او درد دل کنیم . از خوبی ها و بدی های پیش آمده بگوییم . با هم بخندیم و با هم گریه کنیم . غم من غم او باشد و شادیم شادی او . دنبال چرا و چگونگی مسائل نباشد . کم و کاستی های من را مثل یک آرشیو در خود جمع نکند تا به وقت لزوم !! مثل پتک بر سرمان بکوبد . دل ما یک دوست می خواهد تا سر به روی شونه اش بگذاریم و از این کار حسی از آرامش به ما منتقل شود وگرنه که سر بر روی هر تخته سنگی می توان گذاشت . دل ما یک دوست می خواهد تا زمزمه های ذهن مان را به او بگوییم آنچه را که نمی توانیم به هرکه بگوییم و بیم این را نداشته باشیم روزی مثل درسی که حفظ کرده آنها را در اختیار دیگران بگذارد . دل ما دوستی می خواهد که حرمت نان و نمک را بداند . نمک را با نمکدان قورت ندهد و تازه وجود نمکدان را هم کتمان نکند. دوستی می خواهیم که با او دوسوی ریل قطار رابگیریم و برویم حرف بزنیم ندانیم که چقدر رفته ایم و کجا هستیم. شاید که اینها کوچک به نظر بیاید ولی مفهوم بالایی دارد. چه کنیم شاید دل ما زیاده خواه است یا اینکه زمانه را بد آمدیم
فحشا،تعریفی روشن دارد:اجازه به همبستری در قبال قیمتی، مثلا مبلغی پول. به کسی که فحشا، شغل دائمش است می گویند فاحشه، یعنی کسی که به طور مرتب در قبال دریافت پول با بقیه همبستر می شود. در فرهنگهای مردسالار، که به نظر می رسد در دنیای امروز فرهنگ غالب در اکثریت نقاط دنیا هستند، زنی را که با بیش از یکنفر و به اراده خودش و برای کسب لذت شخصی خودش هم همبستر می شود را "تشبیه" به فاحشه می کنند. فاحشه در واقع درجه ای از ضعف است که باعث تحقیر فرد می شود: مثل برده بودن، یا تعلق به طبقه نجس در هند و مثالهای مشابه. اما دربعضی از فرهنگها، هرگونه رابطه جنسی توسط زن که قبل از صدور مجوز برقراری رابطه توسط خانواده و جامعه صادر شود (ازدواج) را هم فحشا می نامند. در اینجا نه دریافت پول مهم هست، نه دفعات همبستری. صرف نخواندن چند کلمه لاتین، عربی، هندی یا ... باعث می شود که رابطه جنسی تبدیل به "فحشا و فساد" شود. جرمی که می تواند به قیمت جان طرفین ماجرا تمام شود (کتاب گزارش یک قتل اثر گابریل گارسا مارکز را بخوانید). در بعضی دیگر از فرهنگها، قضیه به همین جا هم ختم نمی شود، تنها نفس عمل جنسی نیست که فحشا است، هر عملی که بتواند میل به همبستری در مرد را بیدار کند، فحشا است. لزوما عمل هم نیست، چون در عمل، اراده ای فعال در کار است، نه اینکه حتی در امر "دلبری"، لزوما اراده دختر به تحریک میل جنسی مرد مشخصی باشد، اما به هر حال فاعلیتی وجود دارد. در این فرهنگها "وجود" دختر هست که مسئله است."وجود" زن "طبیعت" زن، "اقتضای زن بودن" یعنی تحریک جنسی مردان، که فحشاست، و فحشا کاری زشت است. دامنه میل جنسی مرد، به عنوان عرصه ای از سلطه اوست که اینچنان مهارنشده تا آنجا می رود که "وجود" دختر را تابعی از میل جنسی خودش تعریف می کند. زنان باید که در برابر او محو باشند، خود را طوری از نگاه پنهان کنند که دیده نشوند، چون مرد، عرصه عمومی را "مالک" و "صاحب" هست و برای همین هست که زن برای حضور در عرصه متعلق به مردان (در مواردی که مجاز شمرده می شود) هم باید طبق خواسته آنها لباس بپوشد. از سر تا به پای خود را پنهان کند تا از طریق تحریک میل جنسی مردانی که حالا به علت فقدان زن در عرصه عمومی، به امر جنسی حریص شده اند، به فحشا متهم نشود، اتهامی که بهای آن را با خون باید پراخت. فکر نکنید که پوشاندن تمام بدن، و مخفی کردن تمام انحنا های طبیعی کافی است، حضورش حتی در جعبه ای دربسته هم باعث تحریک مردان هست، اگر بویش به جا مانده باشد، اگر گرمای تنش باشد، حتی لازم نیست خودش هم باشد، تصور مرد از او که هست، همه اینها برای تحریک مرد کافی است. چون تحریک مساوی است با فحشا، و عاملیت این تحریک تنها حضور زن هست، پس زن در نگاه چنین فرهنگی یعنی فاحشه، مهم نیست چه می کند. پس زن در چنین فرهنگی برای زنده ماندن باید به طور فعال در تلاش برای انکار وجودش باشد. فرهنگ برقع و چادر سیاه، در قالب چنین نگرشی قابل درک است، وگرنه چرا برقع؟ چرا روسری؟ چرا شلاق؟ چرا سر بریدن؟ فاشحه و بدکاره نامیدن زنی که روسریش سفت نیست و بی غیرت خواندن مردی که زنش لباس شب می پوشد، در کدام چارچوب فکری قابل درک است؟
اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که ميگوید در مهمانیها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی ميشوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه دار ميشود برایش کادو ببر، وقتی دوستت ازدواج ميکند بهش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوشت نميآید، این را مستقیم بهش حالی نکن،برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را،عقاید و احساساتت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش،اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...
اما اخلاق اربابی، کاملا متفاوت است.افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدمهایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس وهمسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف ميکنند. البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی پرده است و با هیچکس، حتی خودشان تعارف ندارد. بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای تودههایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.
salam,2-3 ta az matalebi ke neweshtid ro khundam,kheyli sadeh neweshtid wali mishe ta hodudi be negarani-ha,narahati-ha wa shekayate shoma az zamaneh ro ke dar matne in mataleb hast, pey bord.yek chizi ke baraye man jalebe,ine ke digaran zemne tamjid az shoma belafaseleh darkhaste ashenaie wa ertebate bishtar midan,chera?man ke salhast iran nistam,wali in masaleh guya omumiat peyda karde!!shayad be dalile sen o sale shoma wa shayad ham be dalile inke motarekeh kardid,nemidunam!!??inja ham in masael hast,wali lozumi nadare baraye bedast awordane dele taraf,hatman az khodesh,neweshteh-hash,mashinesh wa ... tamjid kard,be nazare man in bi-ehterami be tarafe moghabel hast wa sathe fahm o shoure darkhast konandeh ro neshun mide!!??ba ehteram,Babak from Germany
salam kohshhal misham eftekhare shenaee bedin
mamnon
ba salaaam lina khanommm eivallll khili khosham omade as veblageton!!!!!!!!!!!!metonin dar seyasat ham varedd shin va masaele seyaseooo tahalil konin
dostdare u seyavash rezaei bakhteyari as teh
salam lina jan hale shoma ?you look pretty
please call me 09359330087
کسی در کوچه نبود
من احمق پی عابر بودم
او خودش پنجره بود
???? ?????? ?? ?? ??????? ???? ????
???? ?????? ?? ?? ??????? ???? ????
???? ?????? ?? ?? ??????? ???? ????
14637 بازدید
3 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
44 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian